کنار نرمه ی گوشت آروم میگم دوستت دارم ، تاب نگاه کردن به دریای عظیم و وهم انگیز چشاتو ندارم میترسم هول بشم و لبام سر بخوره سمت لبای ....
وسط این برهوت تنهایی که عشقت جا خوش کرده کنج دلم ، یادت خودشو پهن کرده رو تک تک سلولام و فکر چشمای نازنینت آشوبم میکنه چقد دلم می خواد از تو این قاب عکس یادگاری بکشمت بیرون و تنگ بغلت کنم و ازهمین دورِ نزدیک ببوسمت ...
کاش بدونی چقدر هر لحظه بیتابممممم و بی قرار و منتظر ...
چه تنهایی غمگینی شده ! نیستی اما من دارمت نزدیکتر از همیشه ....
نامه شماره 43...برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 113