همه ما آدما تو زندگیمون یه بی معرفت داریم که از دوست داشتنی ترین آدمای روزگارمونه ... بوسیدمش گذاشتمش رو طاقچهٔ عادت ؛ همونی رو که واسه کنارش بودن تو گرگ و میش زندگی ؛ دلمو زده بودم به دریایِ سرنوشت ؛ یاد گرفتم قوی باشم ؛ نترسم ؛ بایستم ؛ بمونم و بجنگم اما وا ندم ... به گمونم ته همه حال خرابیای ما همین وا دادنست ؛ یاد گرفتم میشه از یه رابطه طولانی بیرون اومد اما نمُرد!
عاشق شدم باز ؛ عاشقٍ خودم ، میخوام تمرین کنم قدر خودمو بیشتر بدونم ...
به اون بگید شاید هنوزم دوستش دارم اما نه بیشتر از خودم ...
نامه شماره 43...برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 114