نامه شماره 43

ساخت وبلاگ
سه هفته پیش تولد سی وچند سالگیم بود ، حالا دیگه سی و چند سالگیمو پشت سر گذاشتم ، وسط همون روزای تکراری نبودنت تولدم شد ، نمیدونم هنوزم یادت هست یا نه ، اما تو تموم این سالا که دلگرم بودنت بودم همیشه اولین نفر تولدمو تبریک میگفتی ومن دیگه برام مهم نبود اگه همه دنیا منو یادشون نباشه ....یادته هر سال بی بروبرگرد شب سی آبان پیام میدادی "بوی آذر ، بوی تو" وهمین یه جمله منو لبریز میکرد از یه احساس ناشناخته اما دلچسب ...حالا دیگه عاقل تر شدم ، باورت میشه بزرگ شدنمو قشنگ حس کردم ،اون سی ام آبانی که دیگه پیام ندادی یهو انگار قد کشیدم وسط تنهاییام و وسط برهوت دلتنگیت ...هنوزم وقتی میخوام بنویسم مخاطبم تویی ، نمیدونم شاید یه روزخوندیش و فهمیدی چقد چفت زندگیم بودی وهیچوقت نفهمیدی .دیروزعکسای دونفریمونو نگاه میکردم ، یه خودآزاری خوشمزه و همزمان تلخ ... تو شدی خاطره ساز و من شدم خاطره باز ...کاش آدمایی که موندنی نیستن اینجوری خاطره نمیساختن... نامه شماره 43...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1402 ساعت: 15:11

امروز صبح دلتنگیت زودتر از من بیدار شده بود ، چشمامو که باز کردم دلم پی هوات بود ... چشامو بستم که باز ببینمت خوابم برد کلا ، یهو از خواب پریدم دیرم شده بود نفهمیدم چی پوشیدم چی خوردم چطور زدم بیرون ، اما حواسم بود که هستی و دارم توهوات نفس می کشم ، یه دلتنگی دلچسب و نئشه آور ..

چقد این کرختی رو دوست دارم

زمستون شده نازنینم گرم بپوش ....

نامه شماره 43...
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 20 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1402 ساعت: 15:11

هنوزم نفهمیدم آدما میان که برن ؛ یا میرن که برگردن ...تو تموم بن بستای عاطفی زندگیم یاد گرفتم به موازات دردی که میکشم بزرگ بشم، قرار نیست قطار زندگی منتظر غصه خوردن من بمونه و بعد حرکت کنه ... دیروز وقتی بعد مدتها صداش رو بافاصله یه پارتیشن میشنیدم دلم داشت یه حالی میشد ، شبیه دختربچه های اون روزا قلبم بالاپایین میشد ، گوشام گُر گرفته بود از شنیدن یه صدای آشنایِ دور .... چشمامو بسته بودم و صداش شری میریخت تو رگ و سلول و وجود دلتنگم .... شایداگه هنوز آدم اون روزا بودم بند و آب میدادم اما رفتم و نموندم تا بازم تو یه بن بست دیگه با دلم تنها نمونم ... نامه شماره 43...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 5:33

به گمونم بهترین نعمتی که خدا به آدما داده "عادت" باشه... و گاهی هم فراموشی ... هنوز گاهی یادم میفته چه روزای عجیب غریبی رو گذروندم و چقدر عذاب کشیدم تا قلب کوچیکم بزرگ بشه!نمیدونم چقد گذشت تا به سرزمین بی آب و علف دلم فرصت دادم دوباره سبز بشه و اماده پذیرفتن یه حس جدید ... نمیدونم این حس تازه که مدتیه مهمون دلم شده چیه ؟ فقط میدونم وقتی اسمش میفته رو صفحه گوشیم حالم خوب میشه ؛ قلبم تندتر نمیزنه  اما وقتی صدای گرمش میریزه تو رگای خستم ؛ لپام گُر میگیره ... به گمونم دوستش دارم... اما زوده برای گفتنش نامه شماره 43...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 79 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 8:22

الان که دارم برات مینویسم تو دلم یه حال عجیبیه ، هم آشوبه هم آرامش ... دلم میخواد این حس که هنوزم اسمشو نمیدونم به روزمرگی نرسه ، نشه عادت ... دلم میخواد این عطش ، این خواستن ، دوست داشتنه همیشگی باشه ...حوالی همین روزای نزدیک به دیدنت انگار یه چیزی شبیه ذوق زدگی از سر و کول لحظه هام داره بالا میره ، نمیشناسمش اما دوسش دارم این حسو ... قطره قطره آب شدن قلبم واسه مرور خاطره های کم اما قشنگمون ؛ یواشکیامون و ... حال دلمو خوب میکنه ! آهسته مینویسم ، اهسته دل میبندم تا اهسته بیای اما پیوسته موندنی باشی واسه حجم بی پناه دلبستگیام ❤ نامه شماره 43...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 69 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 8:22

نمیدونم چه اتفاقی میفته که یه آدم به تو نزدیکتر از خودت میشه ، یهو به خودت میای میبینی هرجا نگاه میکنی اونه ، هر اسم مشابه ، عطر مشابه و ... حالتو یه جور خوبی بد میکنه ... انگار خاطره ها مو به مو ، لحظه به لحظه و وجب به وجب جونتو زیر و رو میکنن و تو خالی میشی از هرکسی به جز اون ... انگار اونکه قشنگِ روزگارته باید همیشه تو خیال و خاطرت بمونه ، انگار اون دستا خیالِ رسیدن به این رستا رو ندارن و چقد غریب که تو تمام شبایی که دلم با دلتنگی خوابید صبحش تو پشت پلکام بودی ... بیشتر از هر کسی دوستت دارم ... نامه شماره 43...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 88 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 8:22

هیچ دردی آروم نمی گیره  ، این مائیم که یاد میگیریم چطور کنار بیایم و تحمل کنیم ، هیچ عشقی رو طاقچه عادت نمیمونه این مائیم که یاد میگیریم چطور بی اون زندگی کنیم ، ممکنه دلی از رسوائی عشق نترسه اما از همرنگ شدن با جماعت بی عشق قطعا می ترسه... کنار نرمه نامه شماره 43...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:23

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست 

تو مراباز رساندی به یقینم کافیست 

قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو 

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست 

من همینقدر که باحال و هوایت گه گاه 

برگی از باغچه شعر بچینم کافیست ...

نامه شماره 43...
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:23

همه ما آدما تو زندگیمون یه بی معرفت داریم که از دوست داشتنی ترین آدمای روزگارمونه ... بوسیدمش گذاشتمش رو طاقچهٔ عادت ؛ همونی رو که واسه کنارش بودن تو گرگ و میش زندگی ؛ دلمو زده بودم به دریایِ سرنوشت ؛ یاد گرفتم قوی باشم ؛ نترسم ؛ بایستم ؛ بمونم و بجن نامه شماره 43...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zoha2179 بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:23

شده وقتی که داری تو خیابون راه میری یهو صدایِ موزیک خیلی بلند و آشنای یه ماشین تو رو از خیابون بگیره و پرت کنه تو خاطراتت؟! انگاری این روزا بعضیا عاشق آزاری دارن ؛ راه میفتن تو خیابونا و دلتنگی پخش میکنن لعنتیا ... شده وقتی دلتنگی همهٔ آدما رو شبیه ا نامه شماره 43...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه شماره 43 دنبال می کنید

برچسب : شماره۳۵, نویسنده : zoha2179 بازدید : 147 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 16:36